جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه بی قرینه: (تعداد کل: 1)

بی قرینه

[قَ نَ / نِ] (ص مرکب) بی قرین. بی مثال. بی نظیر. بی عدیل. بی همتا. (آنندراج) (ناظم الاطباء). بی همال. بی کفو. (یادداشت مؤلف) :
مژگان زرد خانه برانداز سینه است
الماس در خراش جگر بی قرینه است.
صائب.
|| بی انتظام. (ناظم الاطباء).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.